شهر وارونه

انگار قرار نیست به این زودی‌ها دامن این شلوغی‌

از کف خیابون‌‌ها جمع بشه.
قرار نیست یه شب خواب آروم داشته باشیم
قرار نیست دلواپس رفت‌و‌آمد بچه‌‌ها و عزیزانمون نباشیم…
قرار نیست زیر بارون چتر به دست از عرض خیابون رد بشیم
انگار هنوز درخت انقلاب تشنه است

و نیاز به فدایی‌های بیشتری داره!

 

همون هایی که دیروز تو سوریه راه دشمن رو سد کردن

و خیلی قبل‌تر تو دل سرزمین‌مون‌….و قبل‌ترها

تو مرزهای آباء و اجدادی‌مون!
حالا هم‌ نمیگم همیشه همه چیز خوب بوده.
نمیگم خبط و خطایی نبوده و همه چیز گل و بلبل بوده
نمیگم هر کی نشست رو صندلی وزارت و صدارت، حقش بوده.

نمیگم‌ اوضاع کشور هیچ وقت بی‌ریخت نبوده
نمیگم گرونی نبوده و همه چی فت و فراوون بوده
نمیگم همه راهها درست بوده و مسئولین به خطا نرفتن

 

اما میگم وضع‌مون از خیلی جاهای دیگه بهتر بوده
میگم‌ هیشکی جرات نداشت به بهونه آزادی

رو زن و بچه مردم تیر و تفنگ بکشه
میگم از حق نگذریم خیلی وقت بود که چادر و روسری و حجاب تعریفش رو از دست داده بود..
میگم هر کس هر طوری که دوست داشت لباس می‌پوشید

 

و پوشیدن لباس تنگ و کوتاه و روسری بند انگشتی سر کردن

قرار خیلی‌هامون بود…!
میگم شیعه و سنی که هیچ حتی اقلیت‌‌ها هم آرامش و امنیت داشتن
میگم اگه حرف داریم و از وضع موجود ناراحتیم این راهش نیست
میگم کشتن بچه‌ها و بهم زدن آرامش شهر

و تعطیلی کار‌و‌بار مردم درست نیست

 

میگم‌‌ خدایی این جماعت شلوغ کن تو این دو ماه

یه خواسته معقول داشتن؟
ته حرفشون مختلط شدن سلف‌های دانشگاهها و …بوده
میگم مگه‌ آقای جهرمی و فلانی و بهمانی باهاشون حرف نزد…؟
چرا چهار‌تا حرف درست و درمون نزدن؟
چرا دست رو مشکلات ریز و درشت اقتصادی نذاشتن؟

 

چرا نخواستن تکلیف دزدی‌های کلان کشور معلوم بشه…؟
چرا نخواستن وزیر، وزرای ناکارآمد از کار دولتی کنار گذاشته بشن؟
چسبیدن به چهارتا روسری و قاطی شدن زن و مرد تو مترو و اتوبوس.‌.‌‌.

 

میگم مگه نمیگن‌ مرگ بر دیکتاتور

چرا نمیذارن هر کس به کار خودش برسه

و به زور تو این وانفسای اقتصادی مغازه‌ها رو آتیش می‌زنن؟؟
میگم اینها که بعد دو ماه هنوز خودشون هم نمی‌دونن چی می‌خوان

و دارن دور خودشون می‌چرخن، از ما نیستن!

دلشون برا ما نسوخته، دلسوز ما هم نمیشن
جدا کردن کرد و لر و ترک و بلوچ دردشون نیست
تیکه تیکه کردن ایران خواست اینهاست
که اگه نجنبیم و دیر به خودمون بیاییم،

ممکنه فردا روز، کوچه بالایی خاک دشمن باشه و برای دیدن همسایه و فامیل مجبور به تهیه پاسپورت و گذرنامه بشیم.

 

البته بگذریم از بچه‌های خودمون که برای یه روسری

ریختن تو خیابون و وقتی فهمیدن بازی خوردن،

زمین بازی رو ترک کردن!
میگم تا دیر نشده دعا کنیم تا باز روزهای آزادی برگرده
روزهایی که با خیال راحت و بدون ترس از چاقو کش و قمه به دست

و آدم‌های مسلح تو کوچه و خیابون پی کارهامون می‌رفتیم.

همون روزهایی که لباس روحانیت حرمت داشت

و خط قرمزها‌مون پایمال و لگد‌کوب نشده بود….

 

میگم اگه راست می‌گید عمامه خاتمی و روحانی رو بردارید .

برداشتن عمامه چهار تا روحانی که ماشین هم ندارن

و مثل من و تو سوار مترو و اتوبوس میشن

که هنر نیست…!

این گل به خودی زدنه که تو جام جهانی هم ضررش

بیشتر از سایر وقت‌هاست!

 

میگم یهویی یه روز جمعه که هنوز تو خواب نازیم

مثل مردم آذربایجان و سوریه و یمن و ….

قابلمه غذا و میان‌وعده بچه‌هامون

زیر چکمه نامحرمان غریبه پخش زمین نشه

که اونوقت گریه بچه‌هامون رو تاب نمیاریم

و می‌افته اتفاقی که تهش چیزی جز زندگی با خفت نیست!

 

میگم خودمون رو به خواب نزنیم

که شبگردها هم با بوق و شیپور ما رو خواب می‌کنن

تا روشنایی روز رو صرفا برای کار‌نکردن و مثل خرس خوابیدن

با شب‌های مهتابی عوض کنیم

که این روزها تو خواب خرگوشی بودن به نفع خیلی‌‌هاست

که سیاهی شب بهترین موقع‌ برای جغدهای شب‌‌گرده

که لقمه‌هاشون رو با اشک مردم طعم‌دار می‌کنن!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *