داستان قهوه تلخ توسط زهرا حاجی زاده در شنبه, مرداد ۲۳, ۱۴۰۰ در کافه نشسته بودم و به یک فنجان قهوه بیمزه چشم دوخته بودم. با خودم فکر میکردم اگر به جای قهوه یک کتاب مزخرف در دستم بود اولین عکس العمل چه بود؟! شاید زیر باران روی نیمکت چوبی برای رهگذر بعدی جا میگذاشتم… ! قهوه / کافه / کتاب / نیمکت_چوبی / قهوه_تلخ نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط داستان تاوان داستان اندوه به یادماندنی