روز نوشت های من

آخرین سلام

۱۴۰۱ با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش در حال تمام شدن است.  خورشیدش بیش از یک سلام به ما بدهکار نیست و از حساب کتاب سالش هم چیز زیادی باقی نمانده.   این بارزترین زیبایی سالهاست که ماندنی نیستند و حتی اگر خودشان هم نخواهند، به حکم او که امضایش پای همه اتفاقات است، بی‌سر‌و‌صدا بار …

تکلیف

با دیدن فیلمی از جشن تکلیف بچه‌ها که از تلویزیون پخش شد، گریزی زدم به سالهای کودکیم، بغض کردم، خندیدم، حسرت خوردم و در آخر مثل بچه‌ها شادی کردم.
و در نهایت نتیجه‌اش شد این نوشته که امروز منتشرش کردم…

کودتای شیرین

همه کودتاها هم بد نیستند. بعضی‌ها شیرینند و به دل می‌نشینند؛ چون بوی گل و ریحان، بوی زندگی و بوی طراوت می‌دهند.   درست مثل دست به یکی کردن بچه‌ها موقع امتحانات که اگر سنگ هم از آسمان ببارد، مرغشان یک پا دارد و حرفشان دو تا نمی‌شود! این شیرین است و قشنگ، حال خوب …

شهر وارونه

انگار قرار نیست به این زودی‌ها دامن این شلوغی‌ از کف خیابون‌‌ها جمع بشه. قرار نیست یه شب خواب آروم داشته باشیم قرار نیست دلواپس رفت‌و‌آمد بچه‌‌ها و عزیزانمون نباشیم… قرار نیست زیر بارون چتر به دست از عرض خیابون رد بشیم انگار هنوز درخت انقلاب تشنه است و نیاز به فدایی‌های بیشتری داره!   …

خاله بازی

قبل از خورشید خانم از خواب بیدار شدم و نگاهی به کوچه انداختم، نسیم پاییزی می‌وزید و نور چراغ‌هایی که در زیر سقف پنهان بود، دیوار خانه‌ها را روشن کرده بود، از هوا بوی روح‌بخشی به مشام می‌خورد. گریه ابرها همه جا را حسابی تر‌و‌تمیز کرده بود.  به آسمان نگاه کردم. خودم را به خودش …

پیاده روی پرماجرا

بالاخره شنبه‌ای که منتظرش بودم‌، از راه رسید و من بعد از مدتها یک‌جا‌نشینی و تنبلی به پیاده‌روی رفتم تا به قول کسانی که پیر این راهند، ریه‌هایم را پر از هوای صبحگاهی کنم تا ایده بکری برای نوشتن‌ به ذهنم برسد.     اولین انتخابم گریز از پارک محل بود که همیشه خدا پر …

تصمیم کبری

به قول عزیزی بلاخره فروردین تمام شد. بار و بندیلش را بست و رفت… برای من که بسیار سخت گذشت. زیاد به پر و پایم پیچید و از هر طرف دلشوره‌ها و نگرانی‌ها را کادو پیچ کرده و هم زمان با اولین خمیازه‌های خورشید دو دستی تقدیمم کرد…   خوب یا بد. تلخ یا شیرین …

درد خاموش

فقر کلمه تلخی است اما افراد فقیر عادت کردند که در تضاد با سیاهی فقر رنگین‌کمانی از رنگ‌های شاد را برای خندیدن و زندگی خود دستچین کنند. در این میان به فراخور توان خویش من‌و‌تو هم با درک این موقعیت اجتماعی می‌توانیم گام‌هایی هر‌چند کوچک در جهت فقر‌زدایی برداریم بدون آنکه منتظر معجزه‌ای از جانب صدر‌نشین‌های بی‌دغدغه باشیم‌‌‌!