آغوش گرم

سلام خدا هستی؟ بیداری؟ وقت داری کمی با هم صحبت کنیم…؟ حوصله‌ام پا در‌آورده و وقت و بی‌وقت بقچه به بغل بی‌سر‌و‌صدا می‌رود، گشت‌هایش را می‌زند، عکس‌هایش را می‌گیرد، دستی به سر و رویش می‌کشد و بی‌‌هوا نیمروز یک روز که پای ثانیه‌هایش هم تاول زده، خوش خوشان و  سلانه سلانه سرو کله‌اش پیدا می‌شود …
ادامه ی نوشته آغوش گرم