داستان من

کوچکتر که بودم. نوشتن انشای بچه ها برام بهترین تفریح بود.‌ نمی دونستم چرا؟ اما وقتی یه نفر ازم می خواست که براش بنویسم واقعا خوشحال می شدم بدون هیچ انقلت و بهونه ای قبول می کردم تازه خیلی وقت ها لقمه نون و پنیرم رو هم بهش می دادم. چون اگه قرار بود، بنویسم. …
ادامه ی نوشته داستان من