غزه‌ی خونین

باز دوباره غم بهانه‌ای پیدا کرد تا بساطش را روی دلِ رنگ‌پریده‌ام پهن کند، احساس می‌کنم قلبم چند تکه شده و بند‌بند وجودم مویه سر‌داده، نگاهم در راه‌‌بندانی از اشک پشت ترافیک اندوه و درد گیر افتاده و من سرگردان کوچه‌های حیرانی‌ام.   این روزها اغلب با چشم‌های پُف‌کرده و رنجور می‌خوابم. از اینکه هستم …
ادامه ی نوشته غزه‌ی خونین