نمیدانم کدام شیطان در جلدم فرو رفته بود که صبح آن روز نتوانستم به کارهایم برسم. با اینکه بعداز ظهر قرار کاری مهمی داشتم، همچنان روی تخت دراز کشیدم و جز خواندن کتاب و یادداشتبرداری کار دیگری نکردم. تبادل افکار، احساسات و تجربهها با استاد عزیزی که دغدغهی کار فرهنگی_ اجتماعی او را تا …
ادامه ی نوشته پارک خسته